Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3029 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
He told us what the score was.
U
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
null cycle
U
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
vapor lock
U
قطع کامل جریان سیال
volt
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
adding
U
اضافه کنید زیاد کنید
adds
U
اضافه کنید زیاد کنید
add
U
اضافه کنید زیاد کنید
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
He told me in so many words .
U
عینا" اینطور برایم گفت
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
U
برایم اصلا مهم نیست.
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
It is too easy for me.
U
برایم مثل آب خوردن است
I have outgrown my suits.
U
لباسهایم برایم تنگ شده
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
It is easy for me.
U
برایم خیلی آسان است
Please bring me the orifinal letter .
U
عین نامه را برایم بیاورید
Bring me a few sheets of paper .
U
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
logs
U
ثبت وقایع
chronicler
U
وقایع نویس
minute book
U
دفتر وقایع
record of events
U
ثبت وقایع
annalist
U
وقایع نگار
happenstance
U
وقایع اتفاقی
minute
U
گزارش وقایع
historify
U
وقایع نگار
log
U
ثبت وقایع
minute
U
یادداشت وقایع
chronology
U
وقایع نگاری
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
May I have an iron?
U
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
These shoes are too tight for me.
U
این کفشها برایم تنگ است
These shoes are too big for me .
U
این کفشها برایم گشاد است
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
May I have an ashtray?
U
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Drop me a line .
U
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
May I have a blanket?
U
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
I've been set up!
U
برایم پاپوش درست کرده اند!
Tell me hpw you escaped.
U
برایم بگه چطور فرار کردی
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
deck log
U
دفتر وقایع ناو
log
U
ثبت کردن وقایع
annals
U
وقایع سالیانه سالنامه
sportswriter
U
وقایع نگار ورزشی
deck log
U
دفتر وقایع دریانوردی
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
rough log
U
دفترچه وقایع ناو
logs
U
ثبت کردن وقایع
the occurrences of the day
U
رویداهای یا وقایع روز
record of events
U
دفتر ثبت وقایع
flight log
U
دفتر وقایع پرواز
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
help any one .
U
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
The notice is too short
[for me]
.
U
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
May I have some soap?
U
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have a bath towel?
U
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
flight log
U
دفتر ثبت وقایع پرواز
horizontal event numbering
U
شماره گذاری افقی وقایع
Trifling ( small) happenings of life .
U
اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
station log
U
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
refit book
U
دفتر یادداشت وقایع دریایی
muster book
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
vertical events numbering
U
شماره گذاری عمودی وقایع
daybook
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
parish register
U
دفتر ثبت وقایع سه گانه
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have some hangers?
U
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have the menu, please?
U
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
May I have some toiletpaper?
U
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please?
U
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
trained
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
fatidic
U
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
station log
U
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
trend
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicles
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
diaries
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
train
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
log engineering
U
دفتر ثبت وقایع موتور ناو
trains
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trends
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
chronicling
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
U
بطور کامل کامل
slates
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
chronology
U
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
geochronology
U
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
chronology
U
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
frustration
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
supervening impossibility of performance
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dialectic materialism
U
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
cell definition
U
تعریف سل
qualities
U
تعریف
definitions
U
تعریف
portrayals
U
تعریف
explanation
U
تعریف
portrayal
U
تعریف
explanations
U
تعریف
circumscription
U
تعریف
extolment
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
description
U
تعریف
descriptions
U
تعریف
compliment
U
تعریف
definiens
U
تعریف
complimented
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
compliments
U
تعریف
quality
U
تعریف
definition
U
تعریف
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
nosography
U
تعریف امراض
macro difinition
U
درشت تعریف
macro definition
U
تعریف ماکرو
definable
U
تعریف پذیر
anarthrous
U
بی حرف تعریف
job definition
U
تعریف برنامه
macro definition
U
درشت تعریف
block definition
U
تعریف بلوک
praise
U
تعریف کردن
compliments
U
تعریف کردن از
complimenting
U
تعریف کردن از
problem definition
U
تعریف مسئله
complimented
U
تعریف کردن از
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
compliment
U
تعریف کردن از
praised
U
تعریف کردن
praises
U
تعریف کردن
praising
U
تعریف کردن
field definition
U
تعریف فیلد
circular definition
U
تعریف دوری
exponents
U
تعریف کننده
exponent
U
تعریف کننده
extoller
U
تعریف کننده
extoll
U
تعریف کننده
Recent search history
Forum search
2
New Format
1
In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2
مهرآسا
1
ICR
1
معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1
The more you care
1
This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
3
service times
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com